بسم الله الرحمن الرحیم
شهر پیغمبر پر از بیداد شد نخل ها بر سینه و سر می زدند چشم جبریل امین مبهوت بود کینه توزی را عجب آموختند آن در و دیوار گلگون گشت وای ضرب سیلی دیده ای را تارکرد با غلاف تیغ بازویی شکست روی مه را، جوهر نیلی زدند درب بیت وحی را افروختند از دل زهرا(س) برون شد بوی عود میخ در، پهلوی محسن را درید تیغ را قنفذ در عالم تاب داد بس نیام و تیغ در رقص آمدند کیست زهرا (س) آسمانی در سجود عادیان، زین سو و آن سو آمدند دست حق(ع) در بیعت زنجیر شد گنبد نیلی، گریبان چاک زد فاطمه(س) یعنی زدن در کوچه ها چشم عالم لب به لب الماس شد عالمی خاموش و بی مهتاب گشت عرش حق هم زین جفا در هوش شد کیست زهرا (س) یکه یار مرتضی(ع) آه زهرا(س) نعره های حیدر(ع) است روضه ی رضوان به زیرپای اوست چشم عین الله گریان امشب است گفت حیدر(ع) ای تمام جان من قامتم را ای وجودت قائمه فاطمه(س) چشمان خود را باز کرد دست حیدر (ع) را گرفت آن نازنین هرچه گویی من اطاعت می کنم فاطمه(س) گردد بلاگردان تو گرچه می دانی تو نیّت های من غسل ده، من را به زیر پیرهن ای امیرالمومنینم(ع)، بوتراب جان فدایت ای پناه عالمین یاعلی(ع)پیش حسینم(ع) وقت خواب چادری پنهان درون خانه کن جان زهرایت(س)علی جان، جای من یاعلی(ع)شب بر سر قبرم بمان گفت و گفت و دیدگان برهم گذاشت چاره ساز عالمی بیچاره شد یاس گلگون علی(ع) چون جان سپرد شاپرک هاییم وخاکسترشدیم جای سیلی تا ابد بر روی ماست رد خون سینه ات برجاده است آه مادرکودکانت خسته اند ای که عجل گفتی و مرگت رسید
آسمان لبریز از فریاد شد
طائران عرش پرپر می زدند
غرق ماتم عالم لاهوت بود
قلب مادر را به طفلش دوختند
فرق حیدر(ع) غرق، در خون گشت وای
مجتبی(ع) با زهر آن افطار کرد
شمر، روی سینه مولا(ع) نشست
دختری درکربلا سیلی زدند
خیمه ی اهل حرم را سوختند
بوی یاس و آتش و اسپند و دود
تیرشد، برحنجر اصغر رسید
دست عباس علی(ع) در شط فتاد
بوسه بر پهلو و بر بازویی زدند
بوسه ی دستاس بر دستی کبود
بند بر دستان دست حق(ع) زدند
شیرحق(ع) بین دوصد خنزیر شد
عصمت حق(ع)را عدو برخاک زد
مادری را پیش چشم بچه ها
خاک یثرب مست بوی یاس شد
ارغوان رخ، ماه عالمتاب گشت
ذوالفقار مرتضی(ع) بیهوش شد
هم زره، هم ذوالفقار مرتضی(ع)
نی که دختر، مادر پیغمبر(ص) است
سینه ی غم چاک از غم های اوست
بعد از این ام ابیها زینب(س) است
طفل و بازویت بلاگردان من
کلّمینی کلّمینی فاطمه(س)
با نگه روی علی(ع) را ناز کرد
گفت ای مولا، امیرالمومنین(ع)
غم مخور، خود با تو بیعت می کنم
هستی زهرا(س) فدای جان تو
یاعلی(ع) بشنو وصیت های من
صبر کن در بستن بند کفن
جای من شب پیش طفلانم بخواب
جان تو،جان حسن(ع)،جان حسین(ع)
جای زهرا(س)کاسه ای بگذار آب
جای من موهای زینب (س) شانه کن
بوسه بر چشمان عباسم(ع) بزن
هل اَتی، بر کوثرت، یاسین بخوان
هل اَتی را غرق درماتم گذاشت
کوثر و دخان، ز قرآن پاره شد
نی که زهرا(س)، بل علی افتاد و مرد
وای مردم، وای بی مادرشدیم
تا قیامت میخ در پهلوی ماست
خاک چادر مهر هر سجاده است
چشم بردست کبودت بسته اند
عجلی گو تا فرج آید پدید
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |